حرفي ز آتش و غم فردا مزن خدا
از پا نشسته ام تو دگر پا مزن خدا
هر چند رو سياهم و عاصي ، ولي بيا
از كار من تو پرده به بالا مزن خدا
من در مسير بندگي ات لنگ ميزنم
حالا بيا و حرف مداوا مزن خدا
من از گناه و غفلت از تو پرم ولي
هر كار ميكني بكن اما مزن خدا
روز جزا مرا تك و تنها عذب كن
در پيش چشم دشمن مولا مزن خدا
شاعر : محمدحسن بیات لو
- جمعه
- 29
- خرداد
- 1394
- ساعت
- 6:21
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه