از خیمه درامد
دوران غم زینب کبری به سر آمد
از سوی برادر
هم جای خودش هم که به جای پدر آمد
این عون و محمد
شاید که در این جنگ به کارت سپر آمد
دیدند خلایق
در سایه ی عباس دو قرص قمر آمد
از سمت یمین عون
از سمت یسار آه محمد به در آمد
با نیزه و شمشیر
دیدم که یکی از طرفی با تیر آمد
تا اینکه خمیدم
پس هلهله از لشکر بی شرم بر آمد
سر سلسله زینب
فهمید که بیچاره شد از هلهله زینب
با عون و محمد
داده است در اینجا به برادر صله زینب
از راه رسیدند
در اصل دو تا هدیه ی نا قابل زینب
در کرب و بلا ریخته شد از گل زینب
تا لحظه ی آخر
جنگیده و گفتند امان از دل زینب
تا اشک نریزد
پنهان شده در خیمه از این مسئله زینب
شد بی اعله در سلسله زینب
در موقع این جنگ
یک دشت حس آمده یک قافله زینب
ساکنان نه فلک حیران ز کار زینبند
در سماء اوج ملائک با شعار زینبند
ای سلیمان از چه مینازی به چاه و حشمت
صد هزاران چون سلیمان ریزه خوار زینبند
کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر
چون کلید کربلا در اختیار زینب است

دانلود سبک