بابایی ببین اشک و اهم
خرابه شده قتلگاهم
کجا بودی تا حالا می سوزم از تنهایی
برای من این شب ها شده سیلی لالایی
حسین جان حسین جان
حسین سالار زینب
همون که گلوتو بریده
موهای سرم رو کشیده
من از ناقه افتادم نمیپرسی از حالم
نمی بینم از اون شب که زجر اومد دنبالم
حسین جان حسین جان
حسین سالار زینب
بابایی دلم خون خونه
رو لب هام جای خیزرونه
سر و طشت زرای وای
لب و چوب تر ای وای
تو بزم نامحرم ها
سر بی معجر ای وای
حسین جان حسین جان
حسین سالار زینب
- شنبه
- 6
- تیر
- 1394
- ساعت
- 8:46
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه