ای بال و پر شکسته دم از پر زدن مزن
برخیز و حرف رفتن و غسل و کفن مزن
در بین نوحه خواندنت از مادرم، پدر!
حرف از وصال خویش و جدایی ز من مزن
می لرزم از شنیدن از مرگ گفتنت
حرفی کز آن به لرزه در آید بدن مزن
با من ز ماندن و ز نرفتن دمی بگو
دم این همه ز رفتن و راهی شدن مزن
صف بسته جمع جان به لبی، دیده باز کن
پلکی بزن، شرر به دل انجمن مزن
بسته ره نفس به من این روضه های باز
پیش حسین حرف کفن با حسن مزن
شاعر : حیدر توکل
- شنبه
- 13
- تیر
- 1394
- ساعت
- 6:41
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
حیدر توکلی
ارسال دیدگاه