ای کوفه قصه ی من ، غصه ی من ، شنو چه می گویم
دیگر حیدر برود ، تا که شود ، رها ز هر ماتم
من یتیمان را ببرم ، بهرشان خرما ببرم
دگر شدم راحت ، خدا نگهدارت
******
ای زهرا همسر من ، دلبر من ، روانه ام سویت
شرمم آید ز کمان ، قامت و آن ، شکسته پهلویت
بلبل بشکسته پرم ، خود بیا زهرا ببرم
سرم چو بازویت ، دلم چو گیسویت
******
زیر بازوی مرا ، کن تو رها ، که خود روم خانه
زینب بنشسته به ره ، دیده به ره ، میان کاشانه
دل پریشان از غم من ، دیده گریان از غم من
نالد از این ماتم و غم ، از شکسته فرق و سرم
عزیز جان من ، ببین خزان من
تویی و غم هایت ، خدانگهدارت
شاعر : حسین رضائیان
- یکشنبه
- 14
- تیر
- 1394
- ساعت
- 6:12
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
حسین رضائیان
ارسال دیدگاه