شام فراقم سحر شد ، آمد زمان جدایی
من راهی ام سوی زهرا ، ای بانوی من کجایی
من حیدرم حیدرم من
دل از همه می برم من
******
من می روم سمت مسجد، با یاد زهرای خسته
با یاد آن لحظه ای که، دستان من بود بسته
یادم نرفته که درب ، کاشانه ام شعله ور بود
با چشم خود دیدم آن دم، زهرای من پشت در بود
یادم نرفته که محسن ، آن طفل شش ماهه ی من
پرپر شد از ضربه ی در، وای از غم خانه ی من
من حیدرم حیدرم من
دل از همه می برم من
******
جامانده داغی به قلبم ، از کوچه های مدینه
داغ کبودی صورت ، داغ کبودی سینه
دیگر نمانده قراری ، طاقت ندارم بمانم
در آخرین لحظه ها من ، شعر غمش را بخوانم
تنها غم مانده در دل ، داغ عزیزان زینب
ای کوفیان بعد حیدر ، جان شما جان زینب
من حیدرم حیدرم من
دل از همه می برم من
شاعر : حسین رضائیان
- یکشنبه
- 14
- تیر
- 1394
- ساعت
- 6:15
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
حسین رضائیان
ارسال دیدگاه