گریه نکن بابا بالا سرم امشب
اشک تو میگیره جون منو، زینب!
اوله غماته بابا نکن به حالم زاری
که پیش رو بابا جون درد و غمایی داری
فرق من و تو/ طاقت دیدن نداری مونده هنوز باید ببینی سر بریده
اینجا همه با/ گریه ی تو گریه میکنن مونده هنوز خنده ببینی به اشک دیده
زینب گریه نکن بابا 3
نگاه نکن خیره به فرق من بابا
اینقد نکن گریه به مادرت زهرا
فزت و رب الکعبه فکر تو کرده پیرم
تو می مونی با غمها منم که دارم میرم
دردم همینه/ می مونه با کوله بارِ غصه و غم، تا میشه بابا، قدت خمیده
باخون فرق/ سرم شدی خون جگرو مونده هنوز ببینی جسم، به خون تپیده
زینب گریه نکن بابا 3
شاعر : جواد حیدری
- دوشنبه
- 15
- تیر
- 1394
- ساعت
- 14:30
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
جواد حیدری
ارسال دیدگاه