زبان عرض دعای مرا درست کنید
نمی روم که مرا با "بیا" درست کنید
رفیقها همه دورم زدند و تنهایم
خراب کردم اما شما درست کنید
خریدنی است بنای دل شکسته اگر
از این شکسته بنا "ربنا" درست کنید
هوای کار مرا داشتی نفهمیدم
دوباره کار مرا بی هوا درست کنید
برای من که نشسته کنار اهل سحر
از این به بعد لباس گدا درست کنید
حساب هم بکشید از گناه من امشب
ولی حساب مرا با "رضا" درست کنید
نمی روم ز در خانه اش به جایی تا
ز بنده، بندهی خوب خدا درست کنید
اگر که راه ندارد مرا "نبخشیدن"
ولی یکی دو سفر کربلا درست کنید
اگر که کرببلا گوشهی حرم هم نه
بناست عاشقانت را کجا درست کنید
فقط به حرمت گودال قتلگاه حسین
مرا میان همین روضهها درست کنید
هنوز این لب خشکیده آب میخواهد
که گفته پای سرش سر صدا، درست کنید
برای آن تن عریان اگر که هست کفن
اگر که نیست دو سه بوریا درست کنید
.......................................................................................
خوردی زمین گمان کنم پانمی شوی
باید که خوبتر شوی اما نمیشوی
دستار زرد، گریه کن روی زرد توست
تب کرده ای شدید و مداوا نمیشوی
ام البنین برتو فقط گریه میکند
دل، بی قرار مادر سقا نمیشوی
تسبیح دستِ مادرم امشب به دست توست
یک لحظه فارغ از غم زهرا نمیشوی
آورده اند شیر برایت یتیم ها
بی اعتنا به گریهی آنها نمیشوی
دیگر اذان مأذنه را دم نمیدهی
جانی دوباره برتن عالم نمیشوی
.......................................................................................
آنها که با غذای علی قد کشیده اند
خرما به سوی دختر او پرت میکنند
با قصد قرب یک صد و ده سنگ تیز را
یک مرتبه سوی او پرت میکنند
از پشت بام خانه شان بی حجاب ها
آتش به سوی معجر او پرت میکنند
خرمای نخلها که در این کوچه کاشتی
بیا و ببین جلوی پای زینب پرت میکنند
.......................................................................................
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده
زنده شد خاطرهی مادر خون آلوده
شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا
تا ببندی سر این حیدر خون آلوده
این سروصورت خونین هم ارثی شد
بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده
ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده
سینۀ مادر و میخ در خون آلوده
دور زینب همه هستند همه مَحرم ها
وای از کرببلا و پر خون آلوده
با لبانی که ترک خورده به گودال آمد
بوسه زد با قد خم حنجر خون آلوده
خوب شد خورد به تاریکی شب غارت ها
جمع شد قافله ای دختر خون آلوده
می فروشند در این کوفه سر بازارش
گوشوار و سپر و معجر خون آلوده
- سه شنبه
- 16
- تیر
- 1394
- ساعت
- 8:10
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه