رفتی ای بهارم ، از غصه بی قرارم)
بعد تو به کوفه ، جز غصه ها ندارم ) 2
رفتی و به خانه جوانه زده شکوفه ی عزا
بی تو ای پدر جان ز هجران کنم شبانه ناله ها
ای که پر گشودی نمودی عزم دیدار همسرت
از جنان تو گاهی نگاهی نما به سوی دخترت
( بس که بودی غریب رفته از دل شکیب ) 2
وای از این همه غریبی 2
( ماه کوفه شب ها ، باشد به آه و نجوا
بس که یا علی جان ، بودی غریب و تنها )2
هر سحر ز داغت فراقت دل با تو در بهانه شد
وای من که آخر چو مادر دفن تو هم شبانه شد
دل برای هجرت ز غریت نوحه ی مظلومانه خواند
روزگار دیرین چه غمگین قبر تو مخفیانه ماند
( جان ز داغت دهم ، سر به خاکت نهم )2
ای که بر دلم حبیبی 2
شاعر : محمد مبشری
- پنج شنبه
- 18
- تیر
- 1394
- ساعت
- 6:50
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
محمد مبشری
ارسال دیدگاه