بد جـور سرت بـه دردِ سـر افتاده
در اَبـرويِ تـو زخـمِ تـبـر افتاده
با آب چه كرده اي كه آتـش شده و
دنـبـالِ لـبِ تـو در بـه در افتاده
بر سينهي تو كه خواهشِ اصغر(ع)داشت
يـك عـلقـمـه تـيـر بيشتر افتاده
ايـن معجـزهي پـيمبرِ علقمه است؟
هـر گـوشه اي يـك تكه قمر افتاده!
از ايـن همه زخـمِ رويِ هـم فهميدم
يـك لشكرِ نـيـزه بـا تـو در افتاده
يا جايِ سه شعبه يا كه ...واي از دلِ من
چـشمِ تـو ز حـدقه بـه نـظر افتاد؟
از ضـربِ عمـودِ آهـنِ سخت و صقيل
انـگار بـه شـانـه نصـفِ سر افتـاده
امـكانِ تـكان دادنِ تـو اصلاً نيـست
عبـاس(ع) بـه صحـرا چـقـدر افتاده
بـرخيـز امـامِ بـي كسي را دريـاب
در پـيـشِ تـو مثـلِ مُحتـضر افتاده
سـردارِ رشـيـد قـابـلِ بـاور نيست
ايـنـقـدر قـدِ تـو مُـختـصر افتاده
اي سـاحـلِ اميـد، هـمـه زنـدگيم
بـعـدِ تـو بـه امّـا و اگـر افـتـاده
انـگشت نـمـايِ لـشكـرِ هـلهـله ام
دنـبـالِ دلـم خـونِ جـگر افـتـاده
از دامـنِ فاطمـه(س) بـه مـعراج بـرو
طـيّـار تـريـنِ بـال و پـر افـتـاده
اين ضـجّهي پـوشيهي ناموسِ من است
بـر خيـز كه خيـمه در خـطر افتـاده
گـوشـوارهي دختـرانِ مـن مي لرزد
در مـعـرضِ حمـله بـيـشتر افتـاده
شاعر : علیرضا شریف
- دوشنبه
- 22
- تیر
- 1394
- ساعت
- 7:29
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
علیرضا شریف
ارسال دیدگاه