در این صحرا که گفته غریبی نداری یاور
آه سوزان مکش تو ز آهت نمرده خواهر
ای کس و کارم حسین جان
بین دل زارم حسین جان
دو گل من به فدای سر زلفت ای آقا
بپذیر این نم کم را تو ز دستم ای دریا
یابن الزهرا واویلاواویلاواویلا
عمری با تو نشستم چرا رو گرفتی حالا
من سوگندت دهم بر جمال کبود زهرا
با تو بگویم دوباره
از غم آن گوشواره
دل من را نشکن تا نشوم من افسروده
نگذاری که ببیند تن مادر پا خورده
یابن الزهرا واویلاواویلاواویلا
- پنج شنبه
- 25
- تیر
- 1394
- ساعت
- 5:43
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه