برخیز از جا برادر که دیگر ندارم یاور
حیران ماندم کنارت عزیزم میان لشکر
ای یل آب آور من
ای پسر مادر من
چه کنم من تک و تنها وسط این بی تابی
چه کنم با غم اصغر وسط این بی تابی
عباس من ابالفضل ابالفضل ابالفضل
تا بوسیدم دو دستت به صحرا لبم شد پر خون
این تیری که به چشمت نشسته نیاید بیرون
بی تو سپاه امیه
مو بکند از رقیه
قد علم کن که حرامی سوی خیمه میتازد
به خدا که بی تو لشکر کار من را میسازد
عباس من ابالفضل ابالفضل ابالفضل
- پنج شنبه
- 25
- تیر
- 1394
- ساعت
- 7:8
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه