صدها اگر،اما،چرا؟کلی تعجب
والله دارد ماجرا،کلی تعجب
عمری به روی شانه ی عباس و حالا
جایش شده ویران سرا،کلی تعجب
بعد از بهانه گیری کنج خرابه
بابا رسیده سر جدا،کلی تعجب
دیر آمدی مویم سپید و پیر گشتم
از عمه میخواهم عصا،کلی تعجب
آید گمانم آن که رأست را بریده
با مشت میزد بی هوا،کلی تعجب
در شام میگفتند من طفلی یتیمم
بابا صدا کردم تورا،کلی تعجب
دختت نمیداند کنیزی چیست،اما
اینجا نه شرم هست و حیا،کلی تعجب
بر روی سینه حرف دارم با عمویم
رفتم کنار نیزها،کلی تعجب
خیلی کتک خورده بجایم عمه زینب
طعنه شنید و ناسزا،کلی تعجب
وای از زن غساله و غسل سه ساله
پیکر،کبودی،جای پا،کلی تعجب
شاعر : محسن اوجانی
- پنج شنبه
- 12
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 7:34
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محسن اوجانی
ارسال دیدگاه