الا ای که نور خدایی ، ز رخسار تو گشته ظاهر
عقاید و اندیشه زنده ، شد از مکتب قالَ باقر
جواب کرامات و خوبی ، بگو از چه شد زهر کینه
تو جان دادی و در عزایت ، شده کربلایی مدینه
الا ای دو عالم ، حزینِ عزایت
غریبِ مدینه ، بمیرم برایت
باقرِ آل عبا یابن الزهرا
******
فدای مرام و خصالت ، وُجودِ همه عاشقانت
دعا کرده ای بر کسی که ، به تو کرده ظلم و اهانت
ببین دل پریشان و مضطر ، ز مرثیه ات مرد و زنها
عزای تو چون آتشی شد ، به جان و دل سینه زنها
ملائک به پایِ ، غمت غصه دارند
و با روضه هایت ، همه بی قرارند
باقرِ آل عبا یابن الزهرا
******
الا ای که با نوحه و دم ، رسیده به گردون نوایت
بیا و بگو بر محبین ، ز داغِ دل نینوایت
بگو از سرِ رفته بر نی ، بگو از دل پر بهانه
بگو از رخ خورده سیلی ، بگو از غمِ تازیانه
بگو ای که جانت ، شد از غصه بر لب
چه آمد چه آمد ، سرِ عمهّ زینب
یا حسین یابن الزهرا
شاعر : حاج امیر عباسی
- چهارشنبه
- 25
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 5:6
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه