• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03


غزل فاصله ها

1615

سحر از بند دلم بند علایق وا شد

سر خط فاصله در پیش دلم رسوا شد

 

چشم سر بستم و با دیده دل می دیدم

رد پای غزل لیلی من پیدا شد

 

 

 

 

خط به خط فاصله ها کمتر و کمتر می شد

من و او فاصله بی فاصله من لیلا شد

 

هاتفی گفت کسی محرم راز است کنون

که در این میکده بی چون و چرا شیدا شد

 

شرح این واقعه را از دل نی می پرسند

شوق وصلی است که از فاصله در دلها شد

 

بیستون بر سر راه است – و فرهاد کنون

قصه اش از غزل فاصله ها زیبا شد

 

هفت خان غزل از واژه ی مستی بگذشت

دل سودا زده ام هم نفس دریا شد

 

بیخود از خود شدم و فاصله ها کمتر شد

سر خط فاصله در پیش دلم رسوا شد

www.beithayesookhte.blogfa.com

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 5:14
  • نوشته شده توسط
  • وحید محمدی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران