ای عمری گره گشایم ، گره افتاده به کار زینب تو
با زینب بگو حسن جان ، چه شده که می چکد خون ز لب تو
وای ، شده کارم نظاره ، با دلی پر شراره
با دلی پر شراره
وای بستری با عزیزی ، غرق در خون دوباره
غرق در خون دوباره
مظلوم حسن جان
******
می ترسم که بر نیاید ، به مداوای تو کاری از طبیبی
می سوزد دلم که حتی ، بین خانه ی خودت هم تو غریبی
وای ، در برم خون دلت شد ، مقتلت منزلت شد
مقتلت منزلت شد
وای ، با که گویم که دانم ، همسرت قاتلت شد
همسرت قاتلت شد
مظلوم حسن جان
******
برادر این دم آخر ، با من از راز نهفته ات سخن گو
از روزی که ضرب سیلی ، جان گرفته از تن مادر من گو
وای ، مگر آنجا چه دیدی ، که خجالت کشیدی
که خجالت کشیدی
وای ، چه شد آنجا که از خواب ، همه شب می پریدی
همه شب می پریدی
مظلوم حسن جان
- پنج شنبه
- 9
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:28
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه