از نفس افتاده ام بر سر بالین تو
جان دهم با دیدن پیکر خونین تو
دیده بگشا بر من ای روح تنم
دست و پا کمتر بزن بر دامنم
ای علی اکبرم
******
بس که خنجر خورده بر قامت رعنای تو
دیده ام هر گوشه ای هر یک از اعضای تو
می کشم آهسته در بر پیکرت
ترس آن دارم جدا گردد سرت
ای علی اکبرم
******
یوسف در چاه من دیده بگشا بر رخم
یا دعا کن جان دهم یا که در گو پاسخم
دیده بگشا بر لبم جان آمده
کن نظر زینب به میدان آمده
ای علی اکبرم
- پنج شنبه
- 9
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:43
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه