پر میگیره دلم به هوات ، با شوق مرقد با صفات
یک گوشه چشم تو کافیه ، تا که بشم من از زائرات
رو سیاهی من رو نبین ، کرامتت زیاده
خوب میدونم نگاهت آقا ، سوی باب الجواده
وقتی نگاهم میکنی ، میشم رها از درد و غم
فرقی نداره با بهشت ، آخه برا من این حرم
******
من که به عشق تو اسیرم ، میخوام ازت حاجت بگیرم
چی میشه پای روضه تو ، از غصههای تو بمیرم
از بیوفایی زمونه ، آقا چهها کشیدی
از کوچه ها که میاومدی ، بر سر عبا کشیدی
این لحظههای آخری ، با قلبی غرق تاب و تب
داری به زیر لب میگی ، ای وای حسین تشنه لب
- پنج شنبه
- 9
- مهر
- 1394
- ساعت
- 6:52
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه