عاشق اگرچه شانه به گیسو نمی زند
بهر نیاز پَرسه به هر سو نمی زند
عمری است در خیال قدم رنجه ی علی
با اشکِ چشم، آب به هر گونه می زند
مقصود او نظاره ی رخسار ساقی است
بیهوده بین میکده جارو نمی زند
از سیلیِ زمانه اگر سرخ رو شود
جز مرتضی به هیچ کسی رو نمی زند
هر کس به ظن خویش شود یار بی نوا
حرف از دلیلِ کوچ، پرستو نمی زند
کل صفات ذات خدا جز خدایی اش
با مرتضی علی به خدا مو نمی زند
عابد بدون حبِ علی چون کسی است که
شیپور را گرفته و وارونه می زند
انگورهای روی ضریحش چه می کند
بیهوده شیخ بین حرم "هو" نمی زند
من حاضرم قسم بخورم بر ضلالتش
هرکس نجف رسیده و زانو نمی زند
بالم شکسته است ز طوفان معصیت
کشتی بدون عذر که پهلو نمی زند
خاکیم ما و چشم به عفو ابوتراب
چاقو ضرر به دسته ی چاقو نمی زند
شاعر : محمد جواد شیرازی
- شنبه
- 11
- مهر
- 1394
- ساعت
- 12:29
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه