• جمعه 2 آذر 03

 سیروس بداغی

یا امیرالمؤمنین -( یک نگاه کن سوی نوکر یا امیرالمؤمنین )

1963
1

یک نگاه کن سوی نوکر یا امیرالمؤمنین
مِی عنایت کن ز کوثر یا امیرالمؤمنین

خود شفاعت میکنی از هر که آید بر درت
یک به یک فردای محشر یا امیرالمومنین

بر درت یعنی همان بابی که باشد بابِ علم
آمدم یک بار دیگر یا امیرالمؤمنین

جز تو مولا نیست یک تن در دو دنیا تا که او
با نبی باشد برادر یا امیرالمومنین

شک ندارم بار دیگر جبرئیل آمد به وجد
تا که دستت کنده خیبر یا امیرالمؤمنین

وقت رزمت هو کشد هر کس تماشایت کند
میزنی در قلب لشکر یا امیرالمؤمنین

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
در مقامت گفته داور یا امیرالمومنین

میکند در راهت ای مولای مه رویان مدام
جان فدا زهرای اطهر یا امیرالمومنین

باش مولا جان تو در عصری که ظلمت شد پدید
شیعیان را یار و یاور یا امیرالمومنین

حال ما وقتی که صحبت از کلامت میشود
میشود الساعه بهتر یا امیرالمومنین

دیده ایم این را فراوان ما به میدان های رزم
نامتان وا کرده معبر یا امیرالمومنین

در شجاعت همچونان شیری زبس مولای من
حق صدایت کرده حیدر یا امیرالمؤمنین

دوست دارم بچه هایت را فراتر از خیال
زینبت را صد برابر یا امیرالمؤمنین

قلب او شد پر زماتم قلب او پر شد ز غم
تا جدا شد از برادر یا امیرالمومنین

دید زینب کربلا را پر بلا ای وای من
دید آتش روی معجر یا امیرالمؤمنین

کربلا صحرای غم صحرای خون صحرای درد
دید زینب شاه بی سر یا امیرالمومنین

قامتش را خم نمود این داغ عظمی وای من
دم به دم سیلی به دختر یا امیرالمومنین

عصر عاشورا دمادم خون چکید از آسمان
تا صدا زد وای... مادر یا امیرالمومنین

گفت بر خیز ای برادر من غریب افتاده ام
گفت با آن جسمِ پر پر یا امیرالمؤمنین

گفت وقتی آمدم با عون و جعفر آمدم
حال تنها گشته خواهر یا امیرالمومنین

روضه ام این باشد آقا تا بسوزی بی امان
دخترت بوسیده حنجر یا امیرالمؤمنین

شاعر : سیروس بداغی

  • شنبه
  • 11
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران