زیرلب گفت دگروقت سفرنزدیک است
شب تارست ولی صبح ظفر نزدیک است
میرسدمژده بگوشم سرسجاده مین
وقت بیزارشدن ازتن وسر نزدیک است
مادرم رابرسان بادصبا این پیغام
وقت مطعم شدن ازخون جگرنزدیک است
پدرم چشم براهست ودلش پرآشوب
گوبه یعقوب که هجران پسر نزدیک است
دخترم راتوبگوبهرشکیبائی دل
گفتن خاطره ازنام پدرنزدیک است
غزلت باردگرازنظرافتاده –نفس-
غم مخورازغم هجران که سحرنزدیک است
- شنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 7:6
- نوشته شده توسط
- نفس
ارسال دیدگاه