حالا که وقت سفر نزدیکه
آخرین صبح سحر نزدیکه
به دلم افتاده ای دلدارم
وقت افتادن سر نزدیکه
یادگار مادرم می سوزه باز جگرم
بگو دارن چی میارن به سرم
داره بیشتر می شه این دلهره هام
دم به دم می گیره راه نفسام
الهی فردا نیاد روز عاشورا نیاد نفسم بالا نیاد
*******
تو خودت می دونی من حساسم
به تو ای دور از وطن حساسم
چرا باز پی کفن می گردی
من به روضه ی کفن حساسم
پادشاه بی سپاه هی نکش پیش من آه
روزگارمو نکن شب سیاه
بگو با کرببلا چی کار کنم
فردا من با یتیما چی کار کنم
چه کنم با قتلگا ، با سر رو نیزه ها ، با نگاه کوفیا
شاعر : محسن طالبی پور
- شنبه
- 11
- مهر
- 1394
- ساعت
- 14:44
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه