هر روز غروب توی بقیع
می شکنه بغض آسمون
ستاره ها داد می زنن!!!
ام البنین روضه نخوون
***
هر روز صدای گریه هاش
می رسه تا عرش خدا
ازسوز روضه خوندنش
قیامتی میشه به پا
***
مدینه کربلا میشه
شهر فرشته ها میشه
آدم و یعقوبم میان
مدینة البکاء میشه
***
فرقی نمی کنه براش
کسی نیاد تو روضه هاش
عالمُ بر هم می زنه
بغض نشسته تو صداش
***
به سینه و سر می زنه
بقیع باهاش نوحه گره
دَم تمومِ نوحه هاش
"حسین غریب مادره"
***
رو خاکایِ سرد بقیع
صورت چار قبرکشیده
طوری-غریب حسین- میگه
انگارکه گودالُ دیده
***
پایِ بساط روضه هاش
عابرا گریه می کنن
بلند بلند فرشته ها
اون بالا گریه می کنن
***
از پسراش نشد یه بار
با کسی حرفی بزنه
زمزمه ی لبش شده:
حسین من بی کفنه
***
طاقت نداره، کارشه
شبا می ره سئوال کنه
با گریه می خواد از رباب
عباسشُ حلال کنه
***
طفلی سکینه رو بگو
دل نداره نگاش کنه
روُش نمیشه مثل قدیم
ام البنین صداش کنه
***وحید قاسمی***
*از وبلاگ حسینیه*
- شنبه
- 16
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 7:48
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه