رسد از گوشه ی حجره صدایی
صدای ناله های آشنایی
زند ناله کسی با کام خونین
عصای پیری بابا کجایی
گرفته آتش پیکرم ، بسوزد از پا تا سرم
نفس مانده در حنجرم
رخم خاکی ، دلم پر غم ، ز جان سیرم
بیا بابا ، که بوسه از ، رخت گیرم
وای رضاجان
******
به خاک سرد حجره سر گذارم
به خود میپیچم و جان می سپارم
زدم تا دست و پا با کام عطشان
صدای مادرم آمد کنارم
تماشایی شده حالم ، شده خاکی پرو بالم
فقط در فکر گودالم
دلیلی دارد ، این اشکای ، بی حدم
لگد زد بر ، ضریح سینه ی جدم
وای رضاجان
******
نخورده نیش نیزه بر تن من
نه جای پا بر این پیراهن من
برای لحظه ای هم گیسوانم
نشد اسباب دست دشمن من
اگرچه خاکی شد رویم ، خزان از خون گشته رویم
نخورده نیزه پهلویم
پسر آمد ، به بالینم ، به چشم تر
سلامم بر ، حسین و بر ، علی اکبر
وای رضاجان
شاعر : قاسم نعمتی
- یکشنبه
- 12
- مهر
- 1394
- ساعت
- 13:21
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه