جان من بلندشو عزیزم نذار حرفم شهید بشه

خواهش باباته پسرم نذار موهام سفید بشه

امیدم نا امید بشه

یکی می گفت میون لشکر علی شبیه رسول الله ست

یه جوری می زنن با نیزه سر تو روی خاک صحراست

منُ صدا نکن عزیزم دورر لبت لخته خونه

این پهلوی شکسته تو شبیه مادرم می مونه

دست و پا نزن جلو چشمام ، رمق نداره دیگه پاهام

می لرزه اکبر ، دو تا دستام

******

نیزه دارا با نیزه هاشون تنت رو غارت می کنن

قربه الی الله میان و به تو جسارت می کنن

تنت رو غارت می کنن

ناله و آه تو عزیزم میون خیمه ها پیچیده

پاشو نیگا کن علی اکبر عمه کنار تو رسیده

بگو کمک بیارن ای وای رنگی به رو دیگه ندارم

آخه باید این بدنت رو میون خیمه ها بیارم

کی می دونه من چی کشیدم ، تا تن جوونمُ دیدم ، از زمونه من دل بریدم

دست و پا نزن جلو چشمام ، رمق نداره دیگه پاهام

می لرزه اکبر ، دو تا دستام

******

آبروی باباتُ بخر دلم خوشه به بودنت

بیا بگو به من عزیزم اسبا چه کردن با تنت

خون می ریزه از دهنت

می خوام برات روضه بخونم اگر که دشمنت بذاره

 چرا دارن به من می خندن داغ جوون خنده نداره

مردای جنگی نیزه دارا داغ تو رو به دل می ذارن

جون منُ به لب میارن رحمی به پیکرت ندارن

بعد تو دیگه سخته دنیا ، ای علیِ اکبر لیلا ، ای عصای پیری بابا

دست و پا نزن جلو چشمام ، رمق نداره دیگه پاهام

می لرزه اکبر ، دو تا دستام

شاعر : ایمان مقدم