دايی ببين حال ما رو جون ما روی لب رسيده
نوبتی هم باشه ديگه نوبت به زينب رسيده
ای بهترين سرپناه و سالار بايد فداشيم پای دلدار
يک بوسه از تو طلب داريم ما هستیم يه سر ما به تو بدهكار
از نعره های/ حيدری ما/ پر شده صحرا/ ای عشق زهرا
ما جلوه هايی/ از ذوالفقاريم/ ترسی نداريم/ چون سر به داريم
سالار زينب 4
آرزومونه سر ما زير دست و پاها بيوفته
از سم مركب دايی جون روی جسم ما جا بيوفته
قلب ما بی منتها می سوزه از داغ كرببلا می سوزه
ميريم تا با چشمامون نبينيم دامنای بچه ها می سوزه
میريم نبينيم/ تا التهابو/ غرش آب و/ اشک رباب و
ميريم نبينيم/ تا قتلگاهو/ ناله و آه و/ غارت شاه و
سالار زينب 4
شاعر : رضا تاجیک
- چهارشنبه
- 15
- مهر
- 1394
- ساعت
- 7:28
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه