پاشو بریم خیمه ، فدای تنت
دلم شده تنگه ، اذون گفتنت
خودم تنت کردم ، چی شد جوشنت
هر جا رفتم دیدم ، افتاده پیکرت
کی آنقدر جا گذاشت ، رد پا رو تنت
علی جان علی جان ، بازم قد کشیدی
علی جان علی جان ، چه از هم پاشیدی
******
چیزی نگو بابا ، صدات میگیره
پاشو بریم عمه ، داره میمیره
اگه بری حتما ، بابات میره
وقتی خوردی زمین ، جون دادم اومدم
تا اینجا صد دفعه ، افتادم اومدم
بابایی بابایی ، پیچید بوت تو صحرا
بابایی بابایی ، شدی اربا اربا
******
می شد واسه بابات ، معما نشی
بیا تو آغوشم ، که آروم بشی
توی عبایی باز ، نفس میکشی
با نعل مرحبا ، زیر و زبر شدی
طوری کشتن تو رو ، چند تا اصغر شدی
بابایی بابایی ، دلم هُری افتاد
بابایی بابایی ، بوی زهرا میاد
شاعر : میثم میرزایی
- پنج شنبه
- 16
- مهر
- 1394
- ساعت
- 14:44
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
میثم میرزایی
ارسال دیدگاه