بر بام دارالعماره ، لب تشنه و دیده گریان
ذکر لبم وقت رفتن ، کوفه میا ای حسین جان
من مسلم بی پناهم
شرمنده از روی شاهم
******
در کوچه ها یاد زینب ، یاد دو دستان عباس
یاد علی اصغر او ، یاد سه ساله گل یاس
بنگر که تنها میان ، کوفه شدم زار و گمنام
آقا خبر ده به زینب ، سنگش زنند از روی بام
گویی که آماده گشتند ، بر دیدنت ای حسین جان
پر مشتری گشته امروز ، بازار نیزه فروشان
من مسلم بی پناهم
شرمنده از روی شاهم
******
آقا شدم از غم تو ، درمانده و سینه صد چاک
افتاده جسمم ز بام ، دارالعماره روی خاک
عهد و وفا یادشان رفت ، این کوفیان ستمگر
ترک سفر کن حسین جان ، آقا میا کوفه دیگر
کردم وصیت که نامه ، بهر تو آقا نویسند
اما همان دم که گفتم ، نامت سرم را بریدند
من مسلم بی پناهم
شرمنده از روی شاهم
شاعر : حسین رضائیان
- شنبه
- 18
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:26
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
حسین رضائیان
ارسال دیدگاه