تموم شد این سفر؛ دیگه رسیدم
چهل روزه داداش؛ تو رو ندیدم
نخواه از من بگم؛ چی شد چی دیدم
خودت خوب می دونی؛ چیا کشیدم
پاشو داداش مسافرام رسیدن پاشو داداش به استقبال مهمون
به دندونام کشیدم و آوردم پرستوهات و زخمی و پریشون
مگه میشه تو رو؛ چل روز نبینم پاشو داداش دلم؛ تنگه برا تو
دارن از غصه دغ مرگ می شن اینجا پاشو بغل بگیر؛ این بچه هاتو
حسین من حسین من کجایی
*****
نمی گنجه غمت؛ میون باور
چشام ابر بهاریه برادر
فدای قبر بی؛ شمع و چراغت
فدای غربتت؛ ای شاه بی سر
تو و این چهل شبانه روز جدایی نمی دونی چه غصه هایی خوردم
با هر سختی شده با اشک و ناله داداش سرت رو از سفر آوردم
توی بازار شام؛ دلهره داشتم یه وقت بچه هات و نزدن اونجا
یه وقت مردم؛ بی حیای شامی یکیشون و نخوان؛ جای کنیزا
حسین من حسین من کجایی
شاعر : احسان پیریابی
- یکشنبه
- 19
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:32
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
احسان پیریابی
ارسال دیدگاه