سر تو رو نیزه همرام میباره بارونه اشکام
میرقصن جلوی چشمام
تو کوچه های این شهر، حرف بد میزنن
بچه ها رو با مشت و، بالگد میزنن
من اومدم، به هوای تو جونم داداش، بفدای تو
سرتو رو، می برن رو نی دارم میام، پا به پای تو
سالار زینب
*****
کوچه به کوچه مصیبت به ماها شده جسارت
کجایی ای شاه غیرت
چی بگم آخه دنیا، روسرم شد آوار
مارو کشوندن بین، کوچه ها وبازار
فدا سرت، که سرم شکست سنگ زد و با، ل و پرم شکست
رو نیزه باز، دیدم اشکاتو تا حُرمت، معجرم شکست
سالار زینب
*****
مصیبت یکی دوتا نیست اینجا حرفی از خدا نیست
بزم شراب جای ما نیست
حق بده من اگه داداش، خودمو میزنم
چوب به لبات میزنه و، میره جون از تنم
یه ماهه که، هی عذاب دیدم دستامو تو، یه طناب دیدم
من زینبم، تو حسینی و دور سر، تو شراب دیدم
سالار زینب
شاعر : حسین رحمانی
- یکشنبه
- 19
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:36
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه