برادر با قلب پرتب میارم اسمت رو بر لب
پای نیزه می شنوی تو صدای لبیک زینب
برادر علمدار تو هستم
برادر من از عشق تو مستم
برادر تا آخر پات نشستم
اگر چه محزون و قدکمانم اگر چه پر اشکه دیدگانم
تموم مقتل ها می نویسن قهرمانم
حسین جان حسین سالار من 4
*****
شروع شد شاه ولایت روزای تلخ اسارت
که اجر این روزا چیزی نداره کم از شهادت
برادر تموم حاصل من
برادر غم تو قاتل من
برادر نمیری از دل من
ببین که بار غصه کشیدم تا حالا جز زیبایی ندیدم
دیگه بعد تو جانا ز دنیا دل بریدم
حسین جان حسین سالار من 4
*****
شدم دلخون و معذب رسیدم جونم روی لب
چقدر سخته این روزایی که بی تو شب کرده زینب
برادر به دنبال سر تو
برادر شدم احیاگر تو
برادر فدات شه خواهر تو
اگر چه دارم از غم می میرم اگر تو چنگ غصه اسیرم
برادر جان غارت رفته ها رو پس می گیرم
حسین جان حسین سالار من 4
شاعر : رضا تاجیک
- یکشنبه
- 19
- مهر
- 1394
- ساعت
- 6:21
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه