ساقی امشب دست من بگیر از کرم
که من دیوونه دیوونه دیوونه و شیدا شدم
رحمی بر من ای صنم
که در کوی تو خدا میدونه میدونه میدونه
که رسوا شدم
روزی ای خدا خودت میدونی
که عاقل بودم
ولی دیوونه دیوونه دیوونه ی لیلا شدم
آخر دل رفت از برم
که من مبتلا بر آن دلربا دلربا دلربای زیبا شدم
امشب اگه مستی نکنم
باده پرستی نکنم
چیکار کنم من
جوابی که برای دل دیوونه ندارم
که ندارم که ندارم
ساقی به خدا مستم
دیوونه شدم من
جایی که به جز گوشه ی میخونه ندارم
که ندارم که ندارم
امشب خم می سر میکشم
ساقی رو در بر میکشم
به خدا که دیوونه ی دیوونه ی دیوونه شدم من
کاری دیگه با کاسه و پیمونه ندارم
که ندارم که ندارم
--------
- یکشنبه
- 19
- مهر
- 1394
- ساعت
- 14:48
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه