علی نور بصرم علی خورشید حرم
چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
صبر کن ای نور دیده ای دل از دنیا بریده
در پی ات پای برهنه پدر پیرت دویده
میبری تو دل بابا ای جوان قد کشیده
گوییا با رفتن تو مرگ بابایت رسیده
مثل تو شبیه زهرا تا حالا هیچکی ندیده
همچو زهرا مادر من نیزه پهلوتو دریده
کعبه ی در هم شکسته حیدر در خون نشسته
ای جوان ماهپاره کن مرا صدا دوباره
در خسوف خونی ای ماه ریزد از چشمم ستاره
اربأ اربا پیکر تو زخم جسمت بی شماره
----------
علی نور بصرم علی خورشید حرم
چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
شد پراکنده تن تو ای کتاب پاره پاره
بین ماندن یا که مردن میزنم من استخاره
جز که با داغت بسازم من ندارم راه چاره
کعبه ی در هم شکسته حیدر در خون نشسته
با تو زندگی قشنگه بعد تو به این جهان اف
چی آوردن به سر تو این همه گرگ و یه یوسف
ای بهشت بی قرینه نعش تو روی زمینه
از غم تو ای علی جان سینه زن شده سکینه
بالای سرت نشستم ننشستم که شکستم
موقعی که جون میدادی من خودم چشماتو بستم
تویی آرامش من تمام خواهش من
زده داغ تو علی بابا به هم آسایش من
تو صاحب کرمی اذان گوی حرمی
به پا خیز و به بر چشمم بزن قدمی بابا
- سه شنبه
- 21
- مهر
- 1394
- ساعت
- 14:41
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
حاج محمود کریمی
ارسال دیدگاه