خیمه پر است از چشمه های گریان
واویلا
در سینه ی خشکیده ی بیابان
واویلا
پدر گرفته در وداع آخر
واویلا
قنداقه را از دست های مادر
واویلا
رفته از آغوش زنان خیمه
گهواره اش خالی میان خیمه
واویلا واویلا
اشکی به رنگ لاله در چهره ی رباب است
لب های کودک او از تشنگی کباب است
لای لای علی لای لای
--------
برده لب شش ماهه تشنه ی آب
واویلا
تاب رباب و عمه ها و ارباب
واویلا
از لحظه ی پرواز او خبر داد
واویلا
تیری سه شعبه در کمان صیاد
واویلا
کبوتری بر آسمان خیمه
گهواره اش خالی میان خیمه
لای لای علی لای لای
---------
از شوق خنده ی این شهید کربلایی
فرشته ها می خوانند برای او لالایی
لای لای علی لای لای
پدر به بر سری بریده دارد
واویلا
خون از زمین به آسمان ببارد
واویلا
این لحظه ی شیدایی حسین است
واویلا
این جلوه ی زهرایی حسین است
--------
لب به لب میزنی و شعله وری
ز جگر میسوزی
آب میگردی و بی بال و پری
تو اگر میسوزی
میزنی خنده ولی بی خبری
چو پدر میسوزی
دلم آتش شد از این خونجگری
چقدر میسوزی
وای رباب
---------
نیست رویی به حرم برگردم
بی تو ای راحت جان
که خجل از رخ مادر گردم
وای از این داغ گران
سرخ از چشمه ی خون تر کردم
که چنین زد فوران
با حرم تا که برابر گردم
چه کنم باباجان
وای رباب
------------
دست و پا میزنی و میلرزد
دست و پایم بابا
خنده ات تا ز لبانت پر زد
سوخت لب های مرا
حرمله بر جگرم خنجر زد
پدر افتاد ز پا
شعله بر خیمه گه مادر زد
تو کجا تیر کجا
وای رباب
------------
خاک این دشت پگاه من و توست
پدرت را دریاب
آسمان سوخته حال من و توست
ای لبت خشک بخواب
غرق در زخم نگاه من و توست
های و هوی این آب
مادرت چشم به راه من و توست
وای از حال رباب
وای رباب
- پنج شنبه
- 23
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:45
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه