در میون غبار بیابونا نوری پیداست
کاروانی که جای قدماشون روی ابراست
یک علم در دست سقاس
سایه بونش دست زهراس
توی دل ها موج دریاس
غنچه های گل یاس
نذر چشمات به پیش قدم هات
همه کس و کارم به فدای سقات
خیمه گاهت حریم عشقه
روزیمون با کریم عشقه
آه عمه ی سادات عمه ی سادات
--------
تکیه گاه بانی جود و حیا عشق لیلاس
خم شده پیش قدم بانو پای عباس
اشک حسرت پیش چشماست
دست قاسم بین دستاست
ذکر مادر روی لب هاست
فکر فردا که تنهاست
دل شوره دارم برای نگارم
با یه دل ابری شبیه بهارم
دل گرفته مادر کجایی
آید اینجا بوی جدایی
محشر کبراست
آه عمه ی سادات عمه ی سادات
-----------
چشم زینب خیره به افق سمت میدونه
یک نفر خنجری رو تو دستش می گردونه
این خوش آمد با مهمونه
چشماشون دریای خونه
خنده روی لب هاشونه
که ابالفضل باهامونه
شیش ماهه از راه رسیده و خوابه
یه تیر سه شعبه قاتل ربابه
یک نفر چشماشو بگیره
اون یه نیزه است یا اینکه تیره
آه عمه ی سادات عمه ی سادات
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 6:53
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه