در حرم و خیمه گاه یاس مادر بی تابه
وا عطشا اما چشمای تر مادر پرآبه
از بس دلش خونه تن مثل زندونه
بی تاب یک اذن میدونه
گلای زینب تو خیمه دارن می میرن برادر
بیا بخر آبرومو بذار برن جون مادر
برادر برادر برادر
دو تا گل یاسم فدا سرت
به فدای چشمای اکبرت
بیا ببین اشکای خواهرت
یه نظری کن جون مادرت
----------
تیغ و سپر در دستای ما به خدا بی تابه
ما همگی سرباز عشق و حسین اربابه
چون فاتح خیبر در بین این لشکر
بر لب رجز داری یا حیدر
تشنه لبای شهادت
از جام دستای سردار
ما درس جنگ آوری رو
گرفته ایم از علمدار
علمدار علمدار علمدار
تا نفس آخر که میکشیم
رو لبای ما یا حسین و بس
بیا پسر فاطمه ببین
که غلامات افتادن از نفس
----------
روی زمین از سرخی خونا انگار گلگونه
وقت نماز در محراب عشق رخسار پرخونه
تا بر زمین افتاد گل های این خواهر
با حسرتی گفتند ای مادر
حسین اومد از تو خیمه
با گریه بالاسرشون
ولی نشسته یه گوشه
تو خیمه ها مادرشون
این عرق شرم و خجالته
که رو پیشونی برادره
یکی کنار جسم قاسمه
یکی کنار نعش اکبره
بی تابه
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 6:58
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه