آه دلم گرفته باز هواتو ميخوام كه بشنوم صداتو
از اون روزی كه رفتی بابا كسی نديده ردّ پاتو
آه تو چشممه يه ابر بارون با طعنه ها شده پر از خون
نداره انتها غم من يتيمی كه نداره درمون
ببين چه تنهام/ كبوده پاهام
شبيه عمه زينبم ميلرزه دستام
با دست بی رحم/ ميشه پر از زخم
تن من هر دفه ميگم بابامو ميخوام
بابا بابایی2 بابا5 بابایی
آه با اين لباس پاره پاره همه دارن به من اشاره
بابا جونم تو كه نباشی ديگه كسی دوسم نداره
آه شدم اسير دست زنجير شكنجه ها شده نفس گير
هرچی ميگم نزن تو پهلوم بابا اصن نداره تاثير
چه سخته پيری/ داره اسيری
دائم بايد از اين و اون كمك بگيری
نميشه پيدا/ به روی خاكا
با چشم كم فروغ من دندون شيری
بابا بابایی2 بابا5 بابایی
شاعر : احسان جاودان
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 6:59
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه