شمیم تربتتان برده از سرم هوشم
به شوق وصل حرم مثل چشمه میجوشم
حریم و صحن و سرای تو آنقدر زیباست
که باز روضه ی رضوان شده فراموشم
ز جای جای حرم میرسد سلام علیک
صدای خادمتان فطرس است در گوشم
ز بارگاه تو بویی عجیب می آید
ز عطر سیب حرم باز مست و مدهوشم
بیا و گوشه ی چشمی به نوکرت انداز
که اربعین بکشم مرقدت در آغوشم
فدای خشکی لب های تو شوم آقا
دگر ز جام فرات ساغری نمی نوشم
قسم به پیروهن مشکی عزای شما
که جز لباس سیاهت کفن نمی پوشم
به لطف فاطمه از کودکی اسیرم من
اسیر مرقد شاه و ضریح شش گوشم
-----------
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 16:22
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه