بدون واهمه میره
با دعای همه میره
عموی با وفایی که
طرف علقمه میره
میگن که صاحب علمه
با این که تشنه شونه همه
نفساشون پر یاسه
بچه هایی که بعد خدا
خیمه هایی که بعد خدا
امیدشون به عباسه
مشکو توی فرات میزنه
میاد و بعد صدات میزنه
رقیه به خودش میگه
میره به دریا رو میزنه
حرفی رو که عمو میزنه
نداره رد خوری دیگه
عموی بچه ها ابالفضل
سقای کربلا ابالفضل
----------
آب فرات دلش خونه
چقدر رباب پریشونه
چشم علی اصغر هم
به دستای عموجونه
آسمونو زمین نزنید
عمود آهنین نزنید
سرش چقدر بلا اومد
قرآنمون شد آیه آیه
یهو از علقمه صدای
اخا ادرک اخا اومد
با شور و با نوا رسید و
غریب کربلا رسید و
صدا میزد داداش پاشو
با ناله و با شیون و شین
میگه یه وقت نری بی حسین
داره میبوسه دستاشو
حسرت دریاها ابالفضل
سقای کربلا ابالفضل
--------
به دلمه یه حرفایی
حالا که تو رو خاکایی
میرسه به مشام من
یه عطر ناب زهرایی
اشکای تو گلاب زلال
لب نزدی به آب زلال
بی تو لبا کویر میشن
زائر بانوی مدینه
رباب و زینب و سکینه
نباشی تو اسیر میشن
با زانوهای خسته میاد
با کمری شکسته میاد
رو به سوی حرم کرده
یه دختری صدا میزنه
این غصه ی عموی منه
پشت بابامو خم کرده
دلگرمی بابا ابالفضل
سقای کربلا ابالفضل
----------
- شنبه
- 25
- مهر
- 1394
- ساعت
- 15:6
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
maedeh