تا ذولجناح حرم اومد
صدای مادرم اومد
از هر چی که می ترسیدم
بالاخره سرم اومد
نبودی و ندیدی داداش
یکی با حرف یکی با نگاش
چقده اذیتم کردند
حالم که تعریفی نداره
جوونای حرم دوباره
کاش میشدش که برگردن
واسه ی غارتت اومدن
سرتو روی نیزه زدن
امون از این مصیبت ها
خنده هاشون به گریه ی ما
یکی دو تا نبود به خدا
بی حرمتی جسارت ها
امیر علقمه خداحافظ
حسین فاطمه خداحافظ
-------------
غنیمتا رو که بردن
دل منو که آزردن
واسه شروع جشناشون
طبلای جنگی آوردن
هلهله و صدای بلند
رو نیزه ها سرای بلند
بدون درمونه دردام
یکی داد و هوار میکنه
یه دختری فرار میکنه
از زیر دست نامردا
دلم از این قبیله پره
انگشتتو چرا میبره
یه نانجیب با یه خنجر
خیمه ها رو آتیش میزنن
پیرهن پاره تو میکنن
تموم گرگای لشکر
امیر علقمه خداحافظ
حسین فاطمه خداحافظ
----------
سرهایی که درخشیدند
به آسمونا نور میدن
قافله ی اسیرا رو
از قتلگاه عبور میدن
با دخترت یه حرفی بزن
نگاه کن ای شه بی کفن
گریه ی بی حسابش رو
روضه ها رو خیال میکنه
از تو ازم سوال میکنه
من چی بدم جوابش رو
باید تو چه مسیری برم
بی تو باید اسیری برم
از کربلا به سوی شام
نشد که من برات بمیرم
بازم در آغوشت بگیرم
آخه طنابه تو دستام
امیر علقمه کجایی
حسین فاطمه کجایی
----------
- یکشنبه
- 26
- مهر
- 1394
- ساعت
- 13:15
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه