نفسم تو سینه بغض تو کوچه ها و بی پناه
زیر آسمون قدم قدم تو این شب سیاه
توی اوج بی کسی به لب رسیده جونه من
یه چِشَم میبارهُ یه چشمِ من فقط به راه
ندارم برا درد قلبم دوایی
الهی بمیرم نوشتم بیایی
ندیدم از این شهر کوفه وفایی
نیا به کوفه / ببین دلم بی طاقته
روی لباشون / جسارت و اهانته
نیا به کوفه
همه ترس من اینه پاهام میلرزه ای خدا
جلو چشم خواهرت سرت بره رو نیزه ها
که خدا بخیر کنه تو شهر پیچیده حرفشون
آخه صحبت از کنیزیه نیا حسین نیا
میترسم که خیمه ات اسیر و گرفتار
تو کوچه بگرده حسین آخر کار
میترسم که راشون بیفته به بازار
نیا به کوفه / بزا همین چاره بشه
نزا که گوشِ / دخترتون پاره بشه
نیا به کوفه
- یکشنبه
- 3
- آبان
- 1394
- ساعت
- 13:38
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه