اشک حسرت ، شده حاصل من
داغ غربت ، شده قاتل من
زین حکایت ، بسوزد دل من
واویلا ، که بیعت شکستند
واویلا ، که پیمان نبستند
واویلا (۳)
گر بیایی حسین ، اکبرت می رود
طفل شش ماهه ات ، از برت می رود
ثارالله (۲)
با نگاهی ، زدارلعماره
می چکد از ، نگاهم ستاره
چون ندارم ، دگر راه چاره
واویلا ، ز بازار کوفه
واویلا ، ز آزار کوفه
واویلا (۳)
شهر کوفه پر از ، دزد و نامحرم است
هم پر است از غم و ، هم مروت کم است
واویلا (۲)
شاعر : احسان پیریابی
- یکشنبه
- 3
- آبان
- 1394
- ساعت
- 15:45
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
احسان پیریابی
ارسال دیدگاه