دیشب ای سر ، کنارم نبودی
میهمانِ ، سرای من ربودی
میدانی ، دل من شکسته
آمدم ، به پاهای خسته
ویرانه (۳)
رفتی و بعد تو ، لطمهها خوردهام
جان ندارم دگر ، بسکه آزردهام
ای بابا(۳)
کار من را ، به کوفه کشاندند
بر دلم داغِ حسرت نشاندند
در بیابان ، پیاده دواندند
ای بابا ، ز کف رفته چاره
ای بابا ، ببین گوشِ پاره
ای بابا (۳)
همره هست ای پدر ، دخترت را ببر
بهر وصلت ببین ، میزنم بال و پر
ای بابا(۲)
شاعر : احسان پیریابی
- دوشنبه
- 4
- آبان
- 1394
- ساعت
- 6:40
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
احسان پیریابی
ارسال دیدگاه