سایهی غم ، به خیمه نشسته
خیز و بنگر ، که پشتم شکسته
آمدم با ، نفسهای خسته
اباالفضل(ع) ، ببینی کودکان را
اباالفضل(ع) ، ببینی دشمنان را
اباالفضل(ع) (۳)
بسته شد چشم تو، واشده چشم غم
خود بگو من چه سان ، رو کنم بر حرم
اباالفضل(ع) (۲)
رفته تا بیکران ، آهِ خیمه
دستت افتاده ، در راه خیمه
در مِحاقی(هالهی) ، تو ای ماه خیمه
اباالفضل(ع) ، تویی تکیه گاهم
اباالفضل(ع) ، تو پشت و پناهم
اباالفضل(ع) (۳)
خواهرم نوحه گر ، بر دو دست قلم
روضه خوانت شده ، مشک و دست و عَلَم
اباالفضل(ع) (۲)
شاعر : احسان پیریابی
- دوشنبه
- ۴
- آبان
- ۱۳۹۴
- ساعت
- ۷:۱۵
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
احسان پیریابی
ارسال دیدگاه