تو در بيت ولايت شمع سوزان علي بودي
تو جانان محمد بودي و جان علي بودي
چگونه حرمتت پامال شد اي سوره ي کوثر
چرا نقش زمين گشتي تو قرآن علي بودي
علي حق داشت گر از هجر تو سرو قدش خم شد
تو سرو باغ و بستان و گلستان علي بودي
نه در شام عروسي ، نه ز صبح روز ميلادت
تو پيش از خلقتت در عهد و پيمان علي بودي
تو تا رفتي علي تنهاي تنها شد ، که تو تنها
شريک درد و غمهاي فراوان علي بودي
تو با دست شکسته ، دست حيدر بودي اي زهرا
تو با اشک پياپي چشم گريان علي بودي
ندارد شير حق بعد از تو همتايي و هم شاني
تو همتاي علي بودي و هم شان علي بودي
علي مي ديد مرآت الهي را به ديدارت
چگونه پيش چشم او جسارت شد به رخسارت
منبع: باب الحرم
- چهارشنبه
- 20
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 7:6
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه