گریه کن ای زمین، خون ببار آسمون
بزن به سینه و، نوحه غم بخون
رسیده قافله، جون به لب اومده
کرب و بلا ببین، که زینب اومده
کربلا، قربونیات اومدن، شدی منا کربلا
حسین و از خواهرش، نکن جدا کربلا
ای وای، رسیده کارون
ای وای، میادش بوی خون
ای وای، بگو انا الیه راجعون
نمیدونم چرا، شور میزنه دلم
عباس پیاده کن، من و از محملم
به من بگو داداش، اینجا دیگه کجاست
چرا بی طاقتم، نکنه کربلاست
ای حسین، بیا از اینجا بریم، می ترسم از کربلا
مادر به من گفته بود، اینجا میشی سرجدا
داداش، دلم رو نشکن
حرفِ، جدایی رو نزن
ای کاش، که سایهات کم نشه از سر من
شاعر : محسن عرب خالقی
- دوشنبه
- 18
- آبان
- 1394
- ساعت
- 16:2
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه