حالا که اومدی،
تو رو خدا نرو
صفا دادی بابا،
امشب خرابه رو
حالا که اومدی
، دیگه پیشم بمون
دست رو سرم بکش،
بگو رقیه جون
بابایی، منو تو آغوش بگیر، از قدیما حرف بزن
راستی حواسم نبود، تو که نداری بدن
بابا، توی این روزگار
بابا، دیگه تنهام نذار
بابا،رها کن من رو از این شام تار
بابا،حسین بابا حسین
زخمی شده سرم،
در نمیاد صدام
چشام ضعیف شده
، درد میکنه پاهام
زخمی شده سرت
، سوخته چرا موهات
خاکیه صورتت،
خونی شده لبات
بابایی، جز این لبای سالم، شدم منم مثل تو
هی میزنم رو لبام، تا که بشم مثل تو
مثل، تو که بی کفنی
تنها، دارم یه پیرهنی
بابا، بگو من ذالذی ایتمنی
شاعر : محسن عرب خالقی
- دوشنبه
- 18
- آبان
- 1394
- ساعت
- 16:4
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه