باید سرود از حلم زینب ایها الناس
باید که گفت از رکن مذهب ایها الناس
با اشک چشمم در مقاماتش نوشتم:
"استاد بی همتای مکتب" ایها الناس
آیا کسی مانند او در وادی عشق
کرده ادای حق مطلب ایها الناس؟
چادر نمازش سوخت اما کم نیاورد
گرچه شد از ماتم لبالب ایها الناس
دروازه ی ساعات بود و زینب ای وای
رقاصه ها بر دور مرکب ایها الناس
ناموس حق را بر سر بازار بردند
با حال و روز نامرتب ایها الناس
بزم شراب و خیزران... قاری قرآن
کوه حیا می سوخت از تب ایها الناس
جای تمام بچه ها او کعب نی خورد
در شام، قدش شد مورب ایها الناس
آنقدر این عالم بلا در جام او ریخت
بر کعبه ی غم شد ملقب ایها الناس
مانند زهرا شد... تعجب هم ندارد
این گریه های در دل شب ایها الناس
می آید امشب باز از کنج خرابه
سوز نوایش "ربی یا رب..." ایها الناس
با خطبه هایش شام را از پا درآورد
زینب و ما ادراک زینب ایها الناس
شاعر : محمد جواد شیرازی
- یکشنبه
- 1
- آذر
- 1394
- ساعت
- 6:45
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه