فقیرم نوشتید، من راضیم
به این شب به شب در زدن راضیم
دل من شکسته ست چیزى بگو
بوالله حتى به " لن" راضیم
مرا هم معطل کنى، اولا :
تو رب منى ، ثانیا: راضیم
به این پنج نوبت نمازم قسم
خدایا ازین پنج تن راضیم
کلاف مرا برنگردان، ولو
ببافى از آن پیرهن راضیم
فقیر حرم را سلیمان نکن
ازین منصب خویشتن راضیم
به پروانه هاى سحر گفته ام
که منهم به این سوختن راضیم
مرا آخر عمرى آواره کن
به شبهاى دور از وطن راضیم
اگر تن نباشد، به سر راضیم
اگر سر نباشد، به تن راضیم
فداى حسینم ، ولیکن مرا
بخوانى شهید " حسن" راضیم
حرم میروم باز در میزنم
اگر هم ندادند، من راضیم
**
مرا آخرش هم کفن میکنند
ولیکن بدون کفن راضیم ...
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- یکشنبه
- 1
- آذر
- 1394
- ساعت
- 6:58
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه