• دوشنبه 3 دی 03


اشعار حضرت علی اصغر سلام الله علیه -( پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد )

3086

پسرش زیر عبا بود و به میدان آمد

لب او خشک ولی اشک به چشمان ترش

همه دیدند زبان دور لبش می چرخاند

چه تبی داشت مگر ماهی کوچک جگرش

سر سوزن رمق از تشنگی اش داشت نداشت

رو به آخر شده دیگر نفس مختصرش

دست زیر سر و دیدند که بالا آمد

هلهله بود و کف و خنده فقط دور و برش

حرمله گودی زیر گلویش را تا دید

بی هوا تیر رها کرد به سمت پسرش

ناگهان دید سرش سمت عقب برگشته

پدرش مات شده سمت مقابل نظرش

بعد از آن روز سرش را به سر نیزه زدند

همه جا زودتر از باد رسیده خبرش

مادرش دید ولی سوخت کنار ناقه

بی تعادل شد و از نیزه زمین خورد سرش

------

حرمله از سر پر خون تو نان درآورد

تو به این روز سر گندم ری افتادی

هر چه کردند سرت را روی نی بند کنند

کاش می شد که نشد پی در پی افتادی

بی تعادل روی سرنیزه تکان می خوردی

هر کجا باد وزید از روی نی افتادی

سرت آنقدر سبک بود که حتی یک بار

نیزه دار تو نفهمید که کی افتادی

-------

تمام حنجرت از تیر رشته رشته شده

به دست حرمله شمشیر بود بهتر بود

گلوی نازک تو جا برای نیزه نداشت

به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود

www.emam8.com دانلود سبک

  • دوشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:40
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران